بسم الله الرّحمن الرّحیم
ها علیٌ بَشَرٌ کَیفَ بَشَر انگار قیامت شده است. تمام خوبی های دنیا جمع شده اند و تمام بدی ها در مقابل آنها صف کشیده اند.نیرنگِ منِ علی از معاویه قوی تر است ولی چه کنم که دین دستانم را بسته است.نبردی سخت است و جنگیست تمام عیار میان حق و باطل ظاهر و باطن. ظاهر قرآن و ظاهر دین در برابر باطن که چه عرض کنم تمامیت قرآن و دین و حق. معاویه علیه علی.
میدان همه محو تماشای رزم نوجوان نقاب دار است.
رزم حیدری وار او تمام لشگریان از دوست و دشمن را به تماشا واداشته است.
عباس ابن علی این نوجوان سیزده ساله با رزم تماشایی خود دل از مالک اشتر برده است و مالک سر از پا نمی شناسد و جمله به تشویق عباس می پردازد.
پس از شکست دادن جنگجوی سپاه معاویه, لشگریان به علی گفتند چرا عباس را دوباره به میدان نمی فرستی ؟. آخر مولایمان عباس را برای کربلا کنار گذاشته بود.
وقتی اسرای کربلا به مدینه رسیدند و گفتند از حسین ابن علی و سری که بر نیزه کردند و شهر به شهر گرداندند و از بدنی که بر آن اسب دواندند. جمله همگی در حیرت ماندند که مگر عباس ابن علی در لشگر حسین حضور نداشت؟
مگر میشود عباس باشد و حسین عطشان در کنار فرات جان بدهد.
یا عباس امام معصوم در وصف تو میفرماید:
لَعن الله مَن جَعل حَقَّکَ یا عباس
یعنی خدا لعنت کند کسی را که تو را نشناسد ای عباس.
و تو همچنان در میان محبانت هم غریبی