بسم الله الرّحمن الرّحیم
مورّخان میگویند اولین قومی که در روی زمین با هم متحد شدند و تشکیل حکومت دادند مردمانی در سرزمین مُور بودند.
پادشاهان مور مَامور نام داشتند و مردم آنها را فرستادگان خداوند می دانستند و اعتقاد داشتند که هرکس از سخنان آنها سرپیچی کند تبدیل به حیوان میشود.
مامور ها قدرتمند ترین و باهوش ترین مردم قوم بودند که هر مامور قبل از مرگش مامور جانشین را تعیین میکرد.
مامور دوم در حکومت خود مردم را به رعایت کردن چهار قانون ملزم داشت.
اول آنکه هیچگاه دروغ نگویند.
دوم آنکه هیچ کس از اهل مور حق ندارد فردی دیگری از اهل مور را بکشد.
قانون سوم بنا بر قانون دوم هیچ کس حق خود کشی هم ندارد.
قانون چهارم آنکه هیچ کس حق ندارد مالی را بدون اجازه صاحبش آن را تصاحب کند.
در آن زمان به دستور مامور دوم مجمعی هم تاسیس شده بود که بر اجرای قوانین نظارت کند و بین مردم اگر اختلافی افتاد حکم رانی کند.
اگر بین دو نفر بر سر موضوعی اختلاف پیش می آمد آن مجمع مردم را در مکانی به نام دادگاه جمع میکرد و به هردو نفر که باهم اختلاف داشتند ماده ای می دادند تا بخورند. نام آن ماده قسم بود و مردم باور داشتند که اگر دو نفر قسم بخورند فقط آن کس که راست می گوید زنده می ماند و اگر هردویشان زنده ماندند دوباره قسم میخورند و اگر هردوشان مردند یعنی هردو آنها دروغ میگفتند.
تا زمان مامور سوم سرزمین مور آباد ترین و زیبا ترین سرزمین دنیا بود مردم مور شادترین و مهربان ترین مردم دنیا بودند.
روز به روز بر جمعیت سرزمین مور افزوده میشد و علوم و فنون جدید را کشف میکردند و برای اولین بار آنها بودند که مواد غذایی را انبار کردند.
سالی که مامور چهارم بعد از مامور سوم به حکومت رسید زمستان سخت و طولانی بر سراسر زمین حاکم شد.
بسیاری از حیوانات مردند و گیاهان خوراکی ازبین رفتند و مردمان سرزمین های دیگر از شدت گرسنگی به مردمان مور پناه آوردند.
موری ها که از تمام شدن ذخیره غذایی خود تا پایان زمستان هراس داشتند از دادن غذا به دیگر مردمان خود داری کردند مردمان سرزمین های اطراف تصمیم گرفتند با زور غذای مورد نیاز خود را از موری ها بگیرند این بود که اولین جنگ تاریخ در گرفت.
موری ها که مردمانی مرفه بودند و تمام عمر در آسایش زندگی کردند نتوانستد در برابر مهاجمان از انبار های خود دفاع کنند و مجبور به تقسیم غذا بین خودشان و مهاجمان شدند تا در عوض فنون جنگیدن را از آنان یاد بگیرند.
چندی نگذشت که موری ها مجهز به سلاح های پیشرفته زمان خود شدند و مردمانی جنگاور و دلیر تربیت کردند.
مور چهارم که سپاه قدرتمندی به قصد دفاع از سرزمین خود فراهم آورده بود در صدد انتقام گرفتن از مهاجمان شد و به سرزمین های اطراف حمله کرد.
در حقیقت هیچ مانعی در برابر او وجود نداشت.هیچ حکوکتی در جهان بجز حکومت مردمان مور وجود نداشت که با آنها مخالفت کند.
مامور چهارم با لشکری متشکل از هزاران نفر سرباز آموزش دیده به قبایل سرزمین های مجاور که به ندرت تعداد افراد قبلیه به صد نفر می رسید حمله میکرد. و به آنها میگفت حالا سرزمین شما جزوی از سرزمین مورها خواهد بود و از این به بعد ار ساله باید حیوان و یا غذایی را به حکومت مور پرداخت کنند.
سران قبلیه منظور مامور را نمی فهمیدند . یعنی چه که سرزمین شما جزو سرزمین های مور شده است و اصلا برای آنها مهم نبود که سرزمین آنها جزو کدام سرزمین باشد ولی برای حفظ جان خودشان مجبور بودند که بپزیرند هر ساله کالایی را برای مامور چهارم پیشکش کنند.
لشکریان مامور چهارم به هر قبلیه ای میرسیدند اگر افراد قبلیه مقاومت میکردند همه افراد قبلیه زن و مرد و کودک و پیر را می کشتند وگر راضی میشدند باید هرساله غذا های خود را با مامور چهارم شریک شوند.
این گونه بود که بعد از چهار سال سربازان مامور چهارم تمام دنیا آن روزها را فتح کرده بودند و وقت آن رسیده بود که به خانه های خود برگردند و تا همیشه از غذا هایی که برایشان می فرستاند استفاده کنند و خوشگذرانی کنند.
اما این گونه نگذشت .
رئسای قبایل نزدیک به هم با هم متحد شدند که برای حکومت مور غذا نفرستند و این گونه بود که هرچند قبلیه باهم تشکیل یک اتحاد را دادند و علیه حکومت مور ها قیام کردند و آنها حتی اجازه نمی دادند که اتحاد های دیگر قبایل هم به سرزمین آنها نزدیک شوند زیرا گمان میکردند همه آنها مانند موریان قصد گرفتن غذا هایشان را دارند و این گونه بود که اتحادها برای خود مرزی را مشخص کردند که هرکس اگر بدون اجازه از این مرز ها وارد شود کشته میشود.
این گونه بود که مرز بندی های اولیه کشور های جهان شکل گرفت.
به امید آن روزی که همه مرز ها از بین برود و مردم مثل اول درکنار هم روی این زمین پهناور زندگی کنند.