فرشگرد

به معنی رساندن جهان به کمالی است که در آغاز آفرینش و پیش از یورش اهریمن وجود داشته‌است

فرشگرد

به معنی رساندن جهان به کمالی است که در آغاز آفرینش و پیش از یورش اهریمن وجود داشته‌است

فرشگرد

سه قطره است که اثر آن به آسانی از بین نخواهد رفت. اول اثر جوهر قلم بر کاغذ است و بر ذهن خواننده دوم قطره اشک است و سوم قطره خون. با هرکدام که امر بفرمایند برای یاری مولایمان(عج) حاضریم.

۰۹
آبان ۹۷

دارو


رفته بودم داروخانه شماره دو هلال احمر، باید دارویی خاص را می‌گرفتم، شماره‌ام 131 بود و حدود 35 نفر جلویم بودند. 

نشستم روی صندلی‌های انتظار، هیچکس حس صحبت با بغل دستی‌اش را نداشت، پیرمردی کنار من نشسته بود، هر شماره‌ای را که بلندگو می‌خواند نگاهی به من می‌کرد و می‌گفت شماره من بود؟ و من باید می‌گفتم نه پدر جان!

او چند شماره بعد از من بود و گوش‌هایش خیلی سنگین بودند.

نیمی از مراجعین مثل من شهرستانی بودند، از شهرهای کوچک و دورشان آمده بودند که دارو را بگیرند و برسانند به مریض‌شان، تازه اگر بود!

به بعضی که دارویشان بود می‌گفتند شد یک میلیون، شد دو میلیون، کارتشان را می‌دادند و در کسری از ثانیه صندوقدار می‌گفت پرداخت شد.

صندوقدار حتما نمی‌دانست این پول چقدر برای آنها سخت بوده پرداختش...

حدود سی دقیقه نشستم که نوبتم شد. رفتم جلوی باجه شماره سه.
دکتر داروساز واقعا خسته بود، از چشم‌های قرمزش معلوم بود. همینکه نسخه مرا دید، نگاهی به من کرد و با دلسوزی گفت:
- شرمنده، داروی شما را مدتی هست که نداریم، فکر نمی‌کنم پیدا کنی...!

از چشم‌هایش مهربانی می‌بارید، با اینکه می‌دانستم خسته است پرسیدم حالا چه کار کنم؟

سوال مسخره‌ای بود! ولی دکتر داروساز با همان آرامش و مهربانی گفت:
پزشک‌ برایت داروی خارجی نوشته، که اصلا نیست، اگر ایرانی‌اش را گیر آوردی حتما بگیر، این دارو نایاب شده، ایرانی‌اش هم پیدا نمی‌شود!

حس کردم دوباره می‌خواهد بگوید "شرمنده". یعنی با چشم‌هایش داشت می‌گفت، من چشم‌هایم را برگرداندم تا خجالتش را نبینم.!!

دفترچه را برداشتم و آمدم کنار، می‌خواستم به او بگویم آخر چرا تو شرمنده باشی؟!

آنهایی شرمنده باشند که میلیاردی اعتبار می‌گیرند و دارو را به بازار سیاه می‌دهند. 

آنهایی شرمنده باشند که ارز دارو را می‌گیرند و با آن چیز دیگری وارد می‌کنند.!


ایستادم تا نوبت پیرمرد شود و به او بگویم نوبتش شده، باجه یک صدایش کرد، همراهش رفتم، او هم دارویش نبود، ولی پیرمرد نمی‌شنید!

من بلند بلند و با اشاره گفتم: "پدرجان دارویت نیست!"

پیرمرد نمی‌توانست باور کند، حالا که خودش را به مهمترین داروخانه پایتخت رسانده باز هم دارویش نباشد.!

او نمی‌توانست باور کند بعد از چهل سال ما هنوز نتوانسته‌ایم داروی بیماران‌مان را هم مدیریت کنیم!

نمی‌دانستم چطوری باید به او می‌گفتم. 
نمی‌دانم اصلا شنید یا نه؟
این بار من به او می‌گفتم: 
"پدر جان شرمنده، من هم مقصرم، همه ما مقصریم! تو ببخش"


پیرمرد که داشت می‌رفت، برگشت و پرسید فردا بیایم دارویم هست؟

دلم نیامید بگویم نه، منتظر نباشد!
فقط گفتم "نمی‌دانم پدر..."

از وبلاگ سنجاق قفلی



۹۷/۰۸/۰۹
سوشیانت

نظرات  (۵)

سلام
پدران و مادران عزیز! شرمنده به خاطر حمایت از کسانی که به فکر مردم نیستند...!!
سلام
این حس شرمندگی رو همه ما احساس می کنیم و واقعا از این بابت شرمنده ایم ولی متاسفانه عوامل اصلی این قضیه خیلی هم بدهکار هستند.

پاسخ:
دستمون به اونا که نمیرسه ولی من دستم به خودم میرسه که خودمو اصلاح کنم

۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۹:۰۱ نعیمه بانو
سلام کاشکی فقط به فکر خودشون نبود به فکر سود درآوردن نبودن خیلی نامردیه ...
الهیی خدا به همه ی مریضا شفاعنایت کنه :(
پاسخ:
آمین
واقعا مگر چقدر پول ارزش داره که این همه آدم فقط دنبال پول اند؟
۱۰ آبان ۹۷ ، ۰۶:۲۲ مهدی سلمانی ماهینی
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام 
خاطرات زیارت امام حسین (ع) در اربعین حسینی برای دوستان می نویسم
خوشحال می شوم مطالعه فرمایید . نظر و راهنمایی بفرمایید.

باتشکر
پاسخ:
سلام
ممنون چشم حتما 

سلام
درد،از سو بخوانی درد هست..
ولی واقعا شرمنده ایم...

پاسخ:
من واقعا شرمنده شدم وقتی خوندم چرا که برطرف کردن نیاز های جامعه اسلامی بر گردن ماست

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">